اندکی تأمل کن
همداستان من!
این سفری تکرار ناشدنیست!
پلکهایت را ببند
و وسعت خود را ببین!
نگاه کن:
زمین چگونه التماس می کند
فطرت زلالت را
و آسمان
چگونه به انتظار است
درک عظیمت را
همسفر!
هر سفر را پایانیست
و هر وابستگی را گسستن!
من و تو
همسفر این داستان کهنه ایم
عمیق بنگر
که فرصت انکار نیست!
پلکهایت را ببند
این سفری تکرار ناشدنیست!
بدون شرح:
سقراط فیلسوف را که انقلابی حقیقی در اندیشه ی بشری برانگیخت(و به همین دلیل محکوم شد) همواره مشغول قدم زدن در بازار اصلی شهر می دیدند.
یک روز یکی از شاگردانش پرسید: "استاد از شما آموختیم که یک حکیم زندگی ساده ای دارد. شما حتی یک جفت کفش از خود ندارید." سقراط پاسخ داد: "درست است." شاگرد ادامه داد: "با این حال هر روز شما را در بازار شهر و در حال تحسین کالاها می بینیم. آیا اجازه می دهید پولی جمع کنیم تا بتوانید چیزی بخرید؟" سقراط پاسخ داد: "هر آنچه که می خواهم دارم. اما عاشق این هستم که به بازار بروم تا کشف کنم که بدون انبوه این چیزها همچنان خشنود خواهم ماند."
پائولو کوئلیو-دومین مکتوب
سلام مریم جان
مطالب و شعرهایت واقعا قشنگه
موفق باشی
سلام مریم جان فکر می کنم می تونیم دوستای خوبی باشیم
شعرت زیباست و با ادم حرف میزنه اما
مریم جان
من و تو
همسفر این داستان کهنه ایم قشنگ بود
ای کاش اخرش ی سفری رو برداری
بشه
این سفر تکرار ناشدنیست
موفق باشی گلم
حالا
شعرت خیلی زیباست
راستی مشکل شعرمو بگو خوشحالم میکنی
بدون شرح خیلی جالب بود
الکی بهش سقراط نگفتن
مریم جان از آشنایی با دوست خوبی مثل شما خوشحالم
شعر اثر عجبیبی گذاشت روم. مرسی.
سلام مریم جان خوبی یک بار کامنت گذاشتم ولی نمیدونم چی شد خیلی شعر زیبایی بود... شاد باشی
سسسسسلام
خوبین؟؟؟
ممنون از حضورت...شادم کردی
مرحبا به کلام زیبات
زیبایی در نگاه توست...خوشحالم که از وبم خوشتون اومده
شاد باشید و در پناه حق
من آپ کردم...
سلام عزیزم
خیلی خیلی زیبا بود
نظرت با تبادل لینک چیه؟
این دقیقا سفریه که باید تنها طی بشه و البته تکرار نشدنی چون بعد از این سفر به جایی میرسی که حالا باید سفر تازه ای رو شروع کنی. تکراری نبودنش نه به سبب مقصد و مراد بلکه به سبب خود شماست. سفریه که شمای اکنون باید پشت سر بذاریش نه شمای قبل.