گمان مبر
بیهوده روشن می شود
تاریکی این شب تار
گمان مبر
بیهوده سبز می شود
درختی خشک و تکیده
گمان مبر
بیهوده سر بر می آورد
جوانه از دل خاک سرد
گمان مبر
بیهوده رنگین می شود آسمان
پس از آن باران سیل آسا
بگذار آیتی باشند
برایت
آیینه های تمام نما باشند
آن زمان که دلسرد می شوی
پی نوشت : در کتاب بسیار بامفهوم شازده کوچولو جمله ی زیبایی چشم را می نوازد:محاکمه کردن خود بسیار مشکل تر از محاکمه کردن دیگریست. اگر بتوانی در باره ی خودت درست قضاوت کنی معلوم می شود حکیم واقعی هستی. امروز در دو موضوع متفاوت یک جمله رو بکار بردم: همیشه باید از خود شروع کرد.
وبلاگتون زیباست و مطالبش خواندنی...
در ضمن خوشحال میشیم قدم رنجه کنید و آغاز رمان هجده هزار صفحه ای سی جی ام: ویگو مورتنسن را مطالعه کنید. این براستی باعث افتخار ماست که "شما" هم آن را بخوانید.
گمان مبر بیهوده دل سرد می شود
گمان مبر بیهوده تار میشود افق
گمان مبر بیهوده زرد میشود جامه ی درخت
گمان مبر بیهوده مات میشوند اختران
گمان مبر بیهوده در چاه میشود خورشید آسمان
گمان مبر بیهوده لبخند میزند غنچه ی بهار
گمان مبر بیهوده گریان میشود هزار
گمان مبر بیهوده قار میکشد کلاغ
گمان مبر بیهوده ار میکشد اولاغ
گمان مبر بیهوده شوخی میکند کسی
گمان مبر بیهوده ناراحت شود دیگری
گمان مبر بیهوده گمان میبرد کسی
گمان مبر بیهوده .....
گمان مبر بیهوده تیر میرود در کمان
به آیینه میخورد تا نباشد هیچ گمان
ههههههه
سلام...!گمان نمی بریم ما که به دنیا شک می کنیم...زیبا بود دوست قدیمی...و ممنون که فراموشمان نمی کنی....یکشنبه!
سلام مریم جونم خوبی
شعرت جدیده تنوریه
شعرت زیباست
همیشه باید از خود شروع کرد هم درسته
راستی مریم تو یه فکریم اما مامان میگی عملیش نکن
بهت زنگ میزنم باهات می خوام حرف بزنم
منتظر تماسم باش
دوست دارم خیلی زیاد
شما رو به خدا بگین همین آسمون کجاش خاکستریه؟
سلام خودم عزیز:
این بغل هاش یه ذره خاکستری داره!!(چشمک)
سلام گلم خوبی که الحمدا... نماز و روزه ها قبول... ما را هم دعا کنید... آری هیچی بیهوده نیست این تنهایی ما هم بی حکمت نیست... شاد باشی زیبا بود مثل همیشه
سلام مریم جونم
بیا ببین ترکوندم دنیای شاعری رو
بیا ایرادات رو بگو
داغ داغه داره می سوزه
بدو جایی برای بودنو
با این شعر سوزندم
بدو بدو
دوست دارم هزار هزار